کارگردانان بزرگ در دنیا به همه ژانرهای سینمایی سر میزنند و هیچ کدام خودشان را محبوس در یک سبک و سیاق فیلمسازی نمیکنند. این درست که هر کارگردان مشهوری احتمالاً امضای خودش را پای آثارش دارد اما این امضاها قرار نیست به این معنا باشند که فیلمسازان فقط در یک مسیر حرکت کنند و جدا شدنشان از خط فیلمهای جدی، باعث افت آنها شود. کیانوش عیاری بهعنوان یکی از کارگردانان بهنام سینمای کشور که آثار بینظیری را خلق کرده، در فیلم ویلای ساحلی به ژانر کمدی سرک کشیده و توانسته اثری خلق کند که در عین خنده گرفتن از تماشاگر، او را به تفکر هم وادار کند و از لودگی و سخیف بودن که دو عنصر رایج آثار کمدی این روزهای سینمای کشور هستند؛ دوری کند. با نقد فیلم ویلای ساحلی همراه ما باشید.
اکران آنلاین فیلم ویلای ساحلی فقط در پلتفرم فیلم نت پخش میشود.
استیون اسپیلبرگ هم آثار جنایی ساخته و هم به دنیای سینمای سیاسی، جنگی، ترسناک و علمی تخیلی وارد شده و حتی در کارنامه سینمایی خود انیمیشن ۳بعدی مثل داستان تن تن و میلو را دارد. کریستوفر نولان در کنار ساخت فیلم سوپرهیرویی بتمن، آثار جنگی مثل دانکرک و یا شاهکاری در دنیای علمی تخیلی یعنی اینتراستلار را خلق کرده است. کارگردان دیگری مثل استنلی کوبریک هم میتواند فیلم ادیسه فضایی را بسازد و یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای فضایی را به تماشاگران ارائه کند و هم یکی از بهترین آثار در ژانر وحشت را با «درخشش» خود بیافریند و در کنار این موارد اثری کمدی سیاسی با نام دکتر استرنجلاو هم بسازد و همچنان منتقدان و تماشاگران را نسبت به تحسین خود وادار کند.
در ایران اما کارگردانان کمتری به ژانرهای متفاوت سر میزنند، شاید برای اینکه اساساً در سینمای ایران دو ژانر کمدی و درام بر سایر ژانرهای سینمایی سایه عظیمی افکندهاند و کمتر اثر اکشن، ترسناک، تخیلی و… در این سینما وجود دارد. با این حال در همین دو سبک مهجور و باقیمانده در بدنه سینمای کشور یعنی کمدی و درام نیز کارگردانان بهندرت حاضر هستند که در هر دو زمین بازی کنند. مرحوم داریوش مهرجویی بهعنوان یکی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران از معدود کارگردانانی بود که هم توانست با آثاری چون اجارهنشینها و مهمان مامان در دنیای سینمای کمدی پرفروغ ظاهر شود و هم با آثاری چون هامون و پری و… در ژانر درام خودش را زبانزد خاص و عام کند. سینمای کمدی در همهجای دنیا با عباراتی چون سینمای گیشه گره خورده و شجاعت خاصی میطلبد تا یک کارگردان این برچسب را به جان بخرد و خودش را به آن آلوده کند. کیانوش عیاری اما این کار را انجام داده و هرچند قطعاً همانطور که خودش در مصاحبههای سینمایی اعلام کرده یکی از دلایل اصلی این اقدام، جمعآوری سرمایه برای ساخت پروژههای شخصیاش بوده اما بهنظر میرسد که او میتواند در آینده دوران فعالیت هنری خود دوباره دست به ساخت آثار کمدی بزند چرا که فیلم ویلای ساحلی توانسته به یکی از بهترین آثار کمدی چندسال اخیر تولیدات داخلی تبدیل شود.
ترکیب زوج رضا عطاران و پژمان جمشیدی (و بر اساس اخبار قدیمی منتشر شده، قرار بود مهران مدیری هم نقش کوتاهی در فیلم داشته باشد اما بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد) نشان از درایت گروه فیلمسازی برای ساخت یک ترکیب برنده و پولساز دارد. واقعیت اینست که احتمالاً اگر کسی جز عیاری پشت دوربین قرار گرفته بود، عطاران و جمشیدی نمیتوانستند شیمی جذاب بین دو کاراکتر خود در فیلم ویلای ساحلی را شکل دهند. این دو بازیگر بار اصلی فیلم را بردوش میکشند و همانطور که داریوش مهرجویی توانست یک پارسا پیروزفر متفاوت را در مهمان مامان به ما نشان دهد، عیاری نیز یک عطاران و جمشیدی کاملاً متمایز با سایر آثار خودشان را مهمان چشم تماشاگران میکند.
عطاران و جمشیدی دو فامیل هستند که یک ویلای بزرگ در شمال کشور به دستشان افتاده تا از آن نگهداری کنند. عطاران پیشنهاد میدهد تا اتاقهای این ویلا را به افراد مختلف کرایه دهند و پولی به جیب بزنند و جمشیدی در برابر این پیشنهاد وسوسهبرانگیز مقاومت میکند. در نهایت اما پس از سیر اتفاقات مختلفی که رخ میدهد، جمشیدی با پیشنهاد برادرزن خود موافقت کرده و پای افراد مختلف از قشرهای گوناگون به ویلای ساحلی این دو نفر باز میشود.
ویلای ساحلی نمادی از جامعه ایران است و عطاران و جمشیدی که در حال حاضر کنترل هدایت آن را برعهده گرفتهاند تمثیلی از افرادی هستند که در حال حاضر تصمیمهای مختلفی برای این مرز و بوم میگیرند. یکی از آنها دلواپس است، مقرراتی است و بیش از حد سختگیری میکند و دیگری نسبت به همهچیز بیخیال است و فقط پی یافتن سود و پول است. هیچکدام از این دو نفر نمیتوانند بهتنهایی این ویلا (بخوانید مملکت) را اداره کنند و هر یک از آنها وقتی بهصورت انفرادی در برابر جامعه سکنی گزیده در ویلا قرار میگیرد، با مشکلات متعددی مواجه میشود. افراد دیگری در کنار این دو نفر هستند که هر یک به امورات خاصی احاطه دارند، بهعنوان مثال دختر خانواده یک تحصیلکرده دانشگاهی است که رشته حقوق خوانده و از منظر حقوقی به مسائل نگاه میکند اما حتی او هم در نهایت قانونگریزی میکند تا بتواند نیازهای دیگران را برطرف کند.
مهمانان ویلا اقشار مختلفی هستند که همگی از جنس مردم کشور هستند. نکته مهم و قابل توجهی که عیاری در فیلم خود گنجانده اینست که مهمانان این ویلا دائما با یکدیگر دعوا دارند و سر هرچیز کوچک و بزرگی قصد دارند که همدیگر را به قصد کشت بزنند. بسیاری از سکانسهای فیلم نمایش این داد و بیدادها و عربدهکشیها است و شاید این موضوع بیش از حد در فیلم به نمایش درآمده باشد و گاهی حتی باعث سردرد شود اما واقعیت اینست که عیاری خواسته نشان دهد تا در بهترین ویلای ساحلی در بهترین نقطه آب و هوایی هم باز مردمی وجود دارند که سر هر چیز و ناچیزی، با یکدیگر دعوا دارند. این کشمکش بین افراد جامعه تداعیکننده اختلافنظرهای شدید مردم در فضای فیزیکی و حتی فضای مجازی را تداعی میکند . در بین مهمانان، افرادی وجود دارند که خودشان را نخود هر آشی میکنند و این قشر از مردم نیز برای تماشاگر بسیار آشنا هستند.
کسی که صاحب اصلی ویلا است و به فرنگ رفته (که نقش او را علی سرتیپی، تهیهکننده ارشد سینمایی کشور و مدیرعامل فیلمنت بازی میکند) سرزمین خود را (ویلایش) به دست دو معتمدی داده که قرار است از آن نگهداری کنند. این دو نفر با وجود همه نقصها و ایرادات خود، در نگهداری سرزمینی که در دستشان است کوشاتر هستند و تلاش میکنند تا آن را سرپا نگهدارند. این موضوع نشان میدهد که مدیران اجرایی با وجود نقصها و تفاوتهایی که از نظر دیدگاه با یکدیگر دارند، درنهایت دغدغهمندی بیشتری نسبت به سایرین دارند و هرطور شده با کمک خود مردم (مهمانان ویلا) مشکلاتشان را حل و فصل میکنند.
کمدی کیانوش عیاری یک اثر بامزه با بازیهای بینظیر است که ایرادات فنی جزیی در فیلمنامه و یا حتی صداگذاری دارد اما بازی خوب بازیگران و نکات مستتر در فیلمنامه جذاب او، میتواند این ایرادات را در سایه بگذارد و تماشاگر را مهمان اثری کند که در عین کمدی بودن، حرفهایی برای گفتن دارد. این معنای واقعی «طنز» است و عیاری توانسته در فیلم ویلای ساحلی به آن دست پیدا کند.
پینوشت: نقشآفرینی کیومرث پوراحمد در فیلم و حضور کمرنگی که دارد، با وجود مدت زمان کوتاه خود یک خداحافظی باشکوه تلقی میشود. او در مدت زمان حضورش در پرده، به دریا نگاه میکند و هیچ دیالوگی را با کسی برقرار نمیکند و جواب سایرین را نمیدهد. این سکانس حالا شبیه به غریبانگی است که او در این دنیا داشته و کمتر کسی آن را فهمید.