بیوگرافی ویکتور هوگو (زندگینامه بزرگان)
ویکتور هوگو به عنوان یکی از شاعران، نمایشنامه نویسان و داستان نویسان پیرو سبک رمانتیسم معرفی می شود. وی به عنوان یکی از بهترین نویسندگان توانسته است به شهرت جهانی دست پیدا کند آثارهایی که از خود بر جای گذاشته است به بسیاری از هنرهای رایج و اندیشه های سیاسی زمان وی اشاره دارد همچنین تاریخ معاصر فرانسه را به خوبی بازگو می کند از مهم ترین آثار او می توان بینوایان، مردی که می خندد و گوژ پشت نتردام اشاره کرد. ما در این مطلب قصد داریم به زندگی نامه ویکتور هوگو این نمایشنامه نویس بزرگ فرانسوی بپردازیم.
عکس ویکتور هوگو
ویکتور هوگو کیست؟ در زندگینامه ویکتور هوگو آمده است که وی در ۲۸ فوریه سال ۱۸۰۲ میلادی در فرانسه به دنیا آمد و در سال ۱۸۸۵ میلادی چشم از جهان گشود ویکتور ماری هوگو در قرن ۱۹ میلادی از شخصیت های برجسته ادبی و نماینده و مدافع مکتب رمانتیسم بود. او در جوانی بسیار محافظه کار بود و بعدها درگیر فعالیت های سیاسی و جمهوری خواهانه شد پدر وی در ارتش امپراطوری به عنوان ژنرال مشغول به فعالیت بود.
خانواده ویکتور هوگو بعد از تولد وی محل سکونت خود را به شهر پاریس انتقال دادند. هوگو در دوران نوجوانی به سرودن شعر می پرداخت و دوره متوسطه خود را در دبیرستان با موفقیت گذراند با توجه به علاقه ای که به ادبیات داشت از رفتن به دانشگاه منصرف شد و وارد عالم ادبیات شد.
در سال ۱۸۲۲ با تاسیس روزنامه ای به اسم محافظ ادبی توانست با ادل فوشه ازدواج کند در همین سال مجموعه اشعار خود را به اسم ode به چاپ رسانید و با استقبال زیادی از مخاطبانش روبرو شد به نحوی که جایزه ای را از لویی هجدهم دریافت نمود و در سال های ۱۳۲۳ و ۱۸۲۴ چند شعر دیگر را به مجموعه اشعارش اضافه نمود و دوباره آن ها را منتشر کرد.
Ode شعری است موزون که با بندهایی تشکیل می شود که تعداد بیت های آن ها یکسان است، همچنین می توان گفت یکی از قدیمی ترین قالب های شعری فرانسه بشمار می رود، با وجود اینکه با گذشت سال ها تغییر و تحولات گوناگونی بر روی این قالب شعری به وجود آمده است اما برای بیان احساسات عاشقانه، مدح بزرگان و وصف حوادث زمان مورد استفاده قرار می گرفت.
هوگو به محافل ادبی رمانتیک ها رفت و آمد داشت در آن جا با لامارتین و ویفیی آشنا شد بعد از مدتی توانست مکتب رمانتیک را پایه گذاری نماید و ریاست این مکتب را بر عهده داشت. او در کتاب خود به اسم کرامول که در سال ۱۸۲۷ به چاپ رسید اصول مهم مکتب رمانتیک را شرح داد در سال ۱۸۳۰ میلادی با شرکت در تئاتر کمدی فرانسه با موضوع هرنانی موفقیت های او دو برابر شد با اجرای این نمایش برای اولین بار درام رمانتیک را در تئاتر فرانسه اجرا نمودند.
دوران کودکی ویکتور هوگو
هوگو به عنوان سومین پسر خانواده لئوپولد سیژیسبو هوگو معرفی می شود. او در جوانی تحت نفوذ مادرش بود، مادرش یکی از پیروان متعصب آزادی به روش ولتر و یکی از شاه دوستان بود. بعد از مرگ مادر هوگو پدر او توانست علاقه فرزندش را نسبت به خود به دست آورد. دوران کودکی هوگو در کشورهای مختلفی سپری شد به نحوی که برای مدت کوتاهی در کالج نجیب زادگان در اسپانیا مشغول به تحصیل شد و در فرانسه معلمی خصوصی که کشیشی بازنشسته بود مشغول به درس دادن هوگو شد.
به دستور پدرش در سال ۱۸۱۴ وارد پانسیون کوردیه شد که می توان گفت تحصیلات مقدماتی خود را در این پانسیون گذراند. در این زمان به مطالعه اثر معاصران مثل شاتوبریان پرداخت و مشغول به نگارش تصنیف های ادیبانه شد. هوگو سرودن شعر را با ترجمه شعرهای ویرژیل شروع نمود با توجه به این اشعار در وصف سیل قصیده ای را سرود.
زندگی شخصی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۲ با ادل فوشه دوست زمان کودکی خود ازدواج نمود. فوشه دختری سبزه رو با موهایی مشکی و ابروهایی کمانی بود. در ۱۶ سالگی جذابیت چهره او زبانزد بود همچنین می توان گفت فوشه اولین عشق هوگو بوده و او را بسیار تحسین می نمود. زمان نامزدی هوگو و فوشه را می توان یک تراژدی عاشقانه معرفی نمود. این دو از دوران کودکی همدیگر را می شناختند و خانواده آن ها باهم صمیمی بودند بنابراین هوگو و ادل باهم بزرگ شدند.
دوران عاشقانه هوگو زمانی شروع شد که دوره نوجوانی را پشت سر می گذاشت. ویکتور عاشق دختر همسایه شده بود که مادر او وی را از این دلداگی منع می نمود او اعتقاد داشت که هوگو باید با خانواده بهتری وصلت کند.
همچنین خانواده ادل هم با این وصلت مخالف بودند بنابراین مخالفت های خانواده باعث به وجود آمدن یک تراژدی عاشقانه شد. در سال ۱۸۱۹ یعنی زمانی که ادل ۱۶ سال و ویکتور ۱۹ سال داشت به طور آشکار به همدیگر ابراز علاقه نمودند. ادل معتقد بود که هیچ چیز مثل دخترکی فقیر با افراد طبقه بورژوا وجود ندارد که می توان گفت این عقیده کم و بیش درست بود.
فوشه با وجود اینکه ظاهر خوبی داشت در مورد پوشش نه سلیقه ای داشت و نه می توانست لباس های مناسبی را برای خود مهیا کند در نتیجه همیشه با لباس های غیر رسمی رفت و آمد می کرد.
او فردی سر به هوا بود و از لحاظ ذهنی فردی کم هوش محسوب می شد به همین علت از لحاظ فرهنگی عقب بود. او به دست آورد های هوگو و شعرهایش علاقه زیادی نداشت فقط به دلیل ارزش های مالی هوگو او را تشویق می کرد. البته ناگفته نماند که بعدها دو نفر از بزرگترین شاعران فرانسه به او علاقمند شدند.
ویکتور هوگو دارای یک دختر به اسم لئوپولدین هوگو بود که در سال ۱۸۲۹ در رودخانه سن غرق شد. دختر دیگر او به دلیل عشق نافرجامی که داشت در بیمارستان روانی بستری شد، همچنین دو پسر هم از همسر خود داشت. دیدگاه دینی ویکتور هوگو در طول زندگی اش تغییر کرد، در جوانی مسیحی بود و در کلیسا سوگند یاد کرد که به مقامات کلیسا احترام بگذارد. امام رفته رفته روی به دین کاتولیکی ها آورد و به وظایف دینی که داشت عمل نکرد بنابراین به مخالفت با دیدگاه های پاپ و کشیش ها پرداخت.
زمانی که در تبعید بود برای سرگرمی احضار روح را انجام می داد، در سال های بعدی زندگی خداشناسی را بر پایه عقل پا برجا نمود. هوگو در تمام دوران زندگی بیزاری خود را به کلیسای کاتولیک ها نشان می داد، اما این بیزاری از کجا آمد؟ زمانی که کلیسا به بیکاری زیر ستم پادشاهی بی اعتنا بود و حتی کتاب بینوایان او در لیست کتاب های ممنوع پاپ قرار داشت هوگو تنفر خود به کاتولیک ها را نشان داد.
زمانی که دو فرزند او جان دادند برای خاک سپاری اصرار داشت آن ها را بدون صلیب کشیش و عیسی به خاک بسپارند. هوگو باور داشت که عقاید پاپ رو به نابودی است اما از سنت و عرف آن ها به طور مستقیم انتقاد نکرد. هوگو در طی زمان حیات خود به خدا اعتقاد داشت و به قدرت و ضرورت حمد ایمان داشت. هوگو بر این عقیده بود که دین ها به مرور زمان از بین می روند، اما این خداست که همیشه باقی می ماند. او می دانست که دین مسیحی روزی از بین می رود اما مردم همچنان به خدای یگانه اعتقاد خواهند داشت.
زندگی حرفه ای ویکتور هوگو
در سال ۱۸۳۱ با منتشر نمودن کتاب نوتردام دوپاری که بعد از رمان بینوایان بزرگترین اثر او به شمار می رود به شهرتی جهانی دست پیدا کرد، سپس در سال ۱۸۲۷ درام کرمول را منتشر نمود که در این کتاب مقدمه مفصلی را در مورد مکتب رمانتیسم نوشته است که به نوعی می توان گفت این مقدمه کتابی مفصل به شمار می رود و از متن رمان اهمیت بیشتری دارد. هوگو معتقد بود هر چیزی که در طبیعت وجود دارد متعلق به هنر است. او در مقدمه این کتاب این گونه می نویسد:
آدمیان در زمان زندگی خود تنها یک نوع جامعه و تمدن را نداشته اند، بشریت مانند هریک از عناصر خود یعنی انسان ها، بزرگ شده، بالیده، به بلوغ می رسد و آن را به دوران پیری خود خواهد رساند. قبل از عهد عتیق دوره ای بود که آن را عهد افسانه می خواندند اما باید از او به عنوان عصر آغازین یاد شود و در آن زمان که شعر آیینه تفکرهای بشر است این سه دوره یعنی عهد آغازین، عهدعتیق و عهد جدید را طی نموده است. شعرهای غنایی در عهد آغازین به وجود آمده اند، اشعار حماسی زاییده عهد عتیق هستند و درام هم در عهد جدید به وجود آمده است…
به این نحو ویکتور هوگو عصری نو را در تاریخ ادبیات به وجود آورد که عصر رمانتیسم نام دارد. از این دوره به بعد طرفداران زیادی را پیدا کرد و خانه او محلی برای دیدار نویسندگان مکتب رمانتیسم بود که از بین آن ها می توان آلفرد داوینی و شارل اوگوستن سنت بوو را نام برد. از سال ۱۸۲۹ تا ۱۸۴۳ میلادی را می توان زمان کامیابی و بالندگی هوگو در نظر گرفت. در این سال ها توانست چند مقاله، ۵ کتاب و ۳ رمان را منتشر کند. همچنین نمایشنامه ای را نوشت که در سال ۱۸۴۳ با شکست مواجه شد و بعد از آن مرگ دخترش که در نزد وی بسیار محبوب بود او را افسرده کرد و خلاقیت او را دچار وقفه نمود.
ویکتور در سال ۱۸۴۵ به مجلس اعیانی شاه دعوت شد و در آن جا یک مقام سیاسی را که وابسته به قوانین شاه لوئی بود پذیرفت. این انتخاب باعث اعتراض برخی از افراد شد به همین علت باعث شد گوشه گیر شود. هوگو در این برهه از زندگی رمان بینوایان را نوشت. بعد از انقلابی که در سال ۱۸۴۸ رخ داد نماینده لوئی بناپارت رئیس جمهور جمهوری فرانسه شد. او در فعالیت های خود علیه اعدام و بی عدالتی حرف می زد و بعد از مدتی در مجمع قانون گذاری و مجمع وابسته به قانون اساسی مشغول به فعالیت شد.
وی از نامزدی لوئی برای ریاست جمهوری حمایت می کرد و برای مدت زمان کوتاهی هم در حزب رئیس جمهور بود، اما ناگفته نماند زمانی که لوئی در سال ۱۸۵۱ قدرت را در دست گرفت قانون های اساسی ضد پارلمان را تعیین نمود به همین علت هوگو او را خائن به فرانسه می دانست. ویکتور بعد از کودتایی که در سال ۱۸۵۱ رخ داد به بروکسل فرار کرد و در این تبعید اثرهای مختلفی را از خود بر جای گذاشت.
او بعد از اینکه ناپلئون سوم سقوط کرد، یعنی در سال ۱۸۷۰ به وطن خود بازگشت. او برای مدتی طرفدار جمهوری بود و در سال ۱۸۷۱ به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد، اما خیلی زود کناره گیری خود را اعلام نمود. در سال ۱۸۷۴ با توجه به نقد های تاریخی که طبیعت گرایان بر روی کتاب نود و سه داشتند به نوشتن این کتاب مشغول شد، باید بگوییم هوگو در سن ۷۵ سالگی کتابی به اسم هنر پدر بزرگ بودن را نوشت، اما هنوزم به سیاست علاقه داشت و در سال ۱۸۷۶ به مجلس سنا رفت. در سن ۸۰ سالگی مراسمی را برای تقدیر از او برگزار نمودند.
تبعید هوگو: این نویسنده بزرگ در زندگی همیشه به دنبال عقاید آزادی خواه و حمایت از قلم نویسان و سوسیالیستی ها بود که همیشه با مخالفت سران حکومتی رو به رو می شد و با مجازات هایی مثل تبعید و تهدید سعی می کردند او را از کارش منع کنند، اما هوگو از آرمان های خود دست نکشید. او در زمانی که از فرانسه گریخت اول به بروکسل رفت سپس به جزیره جرزی و بعد به جزیره گریزن راهی شد. در آن جا به نوشتن کارهای ظالمانه دولت فرانسه پرداخت، در نهایت به نوشتن مقالاتی برخاست که ضد ناپلئون سوم بود و انتشار نوشته های او را در فرانسه ممنوع کردند.
هوگو در سال های تبعید توانست در نویسندگی مهارت پیدا کند و اولین سروده های خود را با نام افسانه قرن ها و رمان هایی مثل بینوایان، ناپلئون صغیر و … هنر خود را نشان داد. او در مورد کتاب بینوایان گفته: من این رمان را برای تمامی آزادی خواهانی که در جهان وجود دارند نوشته ام. ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۹ تمامی تبعید های را بخشید اما هوگو این بخشش را نپذیرفت چرا که با پذیریش این بخشش دیگر نباید علیه دولت سخنی به میان می آورد. او بعد از آن که ناپلئون سوم سرنگون شد به عنوان قهرمان ملی به میهن خود برگشت.
کتاب هایی که ویکتور هوگو در نوجوانی نوشت:
- “اینه دوکاسترو” درامی به نثر در سه پرده که در ۱۵ سالگی نوشته است.
- درلیدی ترجمه ای از اشعار اوراس
- سزار از روبیکون می گذرد ترجمه ای از فارسال تصنیف لوکن
نمایشنامه های ویکتور هوگو
- کرامول
- آمی روبسار
- ارنانی
- ماریون دلورم
- شاه تفریح می کند
- لوکرس بورژیا
- ماری تودور
- آنژلو
- روی بلاس
- توامان
- تورکه مادا
- تئاتر در هوای آزاد
رمان های ویکتور هوگو
- بوگژارگال
- هان دیسلند
- آخرین روز یک محکوم
- گوژپشت نتردام
- کلود گدا
- بینوایان
- کارگران دریا
- مردی که می خندد
- نود و سه
- رفتارها و گفتارها
کتاب شعرها
- هنر پدربزرگ بودن
- شرقی ها